پس از انتشار نخستين مجلد ترجمه و تفسير قرآن كريم به زبان فرانسه ـ كه توسط آقاى يحيى علوى و شادروان دكتر جواد حديدى، با پيشنهاد و اشراف مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى انجام گرفت ـ نقدهايى از سوى صاحب نظران و اساتيد برجسته فرانسوى به مركز واصل گرديد، كه براى آگاهى خوانندگان محترم بر آن شديم تا به تدريج آنها را در مجله منعكس كنيم. در شماره قبل، گزارشى تحت عنوان «ترجمهاى انتقادناپذير از قرآن مجيد به زبان فرانسه» كه توسط دكتر شارل هانرى دوفوشه كور، استاد برجسته دانشگاه سُربن پاريس تهيه شده بود، به چاپ رسيد. اكنون در اين شماره، دومين گزارش را كه با عنوان «ترجمهاى مؤمنانه، تخصصى و دشوار» توسط ميشل شود كيوكس، استاد مدرسه عالى مطالعات پاريس فراهم آمده است مىخوانيد.
ترجمان وحى
Yahya ALAWI et Javad HADIDI , Le Coran: Voilàle Livre, traduction annotée accompagnee d'études, de concordances et de lexiques, tome 1, Qom, Centre pour la Traduction du Saint Coran, 1421/2000, 624p.
كسانى كه نامشان بر روى اين اثر ديده مىشود (يكى از آنان، يعنى يحيى علوى، پيش از اين كريستيان بونو نام داشته و چند سال پيش در دانشگاه پاريس از رساله دكتراى خود دفاع كرده است) مسلمان شيعى هستند و پنهان نمىكنند كه در مقام مسلمان مؤمن اقدام به اين كار كردهاند؛ در عين حال تأكيد دارند كه مقتضيات يك تحقيق علمى جدى را درك مىكنند و به آنها پاى بند هستند. معمولاً مؤلفانِ آثار مربوط به علم احتجاج دينى، شيوههايى در پيش مىگيرند كه در آنها به گونهاى پيوسته و خستگىناپذير به «خاورشناسان» مىتازند و آنها را به بدفهمى و نتيجهگيرى نادرست متهم مىسازند، در حالى كه مىبينيم در اين اثر به تحقيقات متخصصان غيرمسلمان (مانند سيلوِستر دوساسى، دوزى، رودى پارت، آرتور جفرى و...) استناد شده و مورد بهرهبردارى قرار گرفتهاند، و در مورد ترجمههاى قبلىِ موجود به زبان فرانسوى، حتى در جايى هم كه از آنها انتقاد شده، اين انتقاد مبتنى بر تصورات قبلى و به دليل كافر بودن مترجمان نبوده است. در مقدمه ترجمه چاپ قم، ترجمههاى مختلف فرانسوى، از ترجمه آندره دورىيه / e du RyerَAndr كه اولين ترجمه فرانسوى كامل قرآن را در سال 1647 / 1057 ق انجام داده، تا ترجمه ژاك بِرك / Jacques Berque كه آن را در سال 1990 / 1369 منتشر كرد، همه مورد بررسى و تحليل قرار گرفتهاند. از اين تذكر تاريخى يك قاعده به دست مىآيد: «آنچه تاكنون مانع از اين شده است كه از تجربه هر يك از مترجمان قرآن بهره واقعى گرفته شود اين است كه هيچ يك از آنان هرگز كمترين چيزى درباره راه و روش خود نگفته است؛ مثلاً اين كه مختلفى كه براى اين كلمه يا آن اصطلاح يا آن آيه در نظر گرفته است، و دلايلى كه او را سرانجام به انتخاب فلان معادل و فلان معنى رهنمون شدهاند چه بودهاند... در نتيجه، هر مترجمى ناگزير شده است كه خودش همان راه پيموده شده را دوباره بپيمايد» (ص 20). بديهى است با وجود اين كه در اين ميان استثناهايى هم وجود دارد، مثل ترجمهاى كه آندره ميكل / e MiquelَAndr از سوره «واقعه» به دست داده است، اين گونه ملاحظات، كمابيش، موجه و مقبول مىنمايند.
خواست و هدف مؤلفان در اين جلد اول كه به سورههاى «الفاتحه» و «البقره» اختصاص دارد، اين بوده است كه «مفاهيمى را كه در منابع سنتى و نيز مطالعات جديد براى هر آيه پيشنهاد شدهاند» معرفى كنند و مورد بررسى و تحقيق قرار دهند (ص 23). به همين جهت در بخش اول كتاب، ترجمه «خالص» و «بىپيرايه» اين دو سوره در هر صفحه، مقابل متن عربى ارائه شده است. پس از آن به بخش «بررسىها و مطابقتها» (در 280 صفحه) مىرسيم و سپس «ترجمه لفظ به لفظ» و دو واژهنامه (عربى ـ فرانسوى، فرانسوى ـ عربى) عرضه شده است و سرانجام به كتابنامه پايان مىگيرد. چنان كه ملاحظه مىشود، آنچه پيشنهاد شده است ساختارى پيچيده دارد و به همين سبب اين سؤال پيش مىآيد كه آيا امكان آن هست كه اين شيوه كار تا به آخر ادامه يابد، زيرا اين روش به طور قابل ملاحظهاى موجب دشوارى كار مؤلفان مىشود.
بارى، آنچه در اين اثر جلب نظر مىكند و به گمان ما كارى اصيل و ابتكارى و ارزشمند مىنمايد، همان بخش «بررسىها و مطابقتها» ست. در اين بخش قبل از هر چيز، و هر جا لازم باشد (البته با شناسايى فضل تقدم آنچه رودى پارت / Rudi Paret در ترجمه آلمانى قرآن انجام داده است) هنگامى كه يك اصطلاح يا عبارت مطرح مىشود، همه عبارات قرآنى كه مشابهت صورىِ آشكار يا قرابت موضوعى با آن دارند، در ذيل آن ذكر شدهاند. پس از آن فهرست گستردهاى از تفسيرهايى به دست داده مىشود كه از سنت و احاديث پيامبر و تفسيرهاى قرآنى مفسران و اديبان و لغتنامه نويسان به زبان عربى برگرفته شدهاند (و اقوالشان به خط و زبان عربى به صورت يادداشت زيرنويس نقل شده است). بديهى است كه اين نكات با توجه به اختلاف قرائات مورد بررسى قرار گرفتهاند. در اين جا بايد خاطرنشان كنيم كه هدف اين نيست كه يك تفسير نظاممند، خواه حقوقى يا كلامى يا عرفانى يا تاريخى و غيره به دست داده شود، بلكه قصد اصلى اين است كه عناصر لازم براى چنين تفسيرى كه در كتابهاى قديم و جديدِ بىشمار پراكنده هستند يك جا گرد آورده شوند كه بر اساس آنها هر مترجمى بتواند به يك گزينش روشن و دقيق برسد؛ گزينشى كه البته لزوماً همين گزينش مؤلفان مورد بحث در اين جا نخواهد بود. در حقيقت، درست است كه انبوه اطلاعاتى كه در اين جا گرد آورده شدهاست به هر مترجمى امكان مىدهد تا تصميم مختص به خود را بگيرد و آن را توجيه كند، اما همين انبوهىِ اطلاعات ممكن است به دل نگرانى و دودلى او در زمينه انتخاب مناسب دامن بزند. در واقع مشكلِ ناشى از انبوهى و غناى اطلاعات، گاهى كاملاً دست و پا گير و اسباب زحمت مىشود. چنان كه در يك تفسير شيعى معروف (منقول در صفحه 250) در مورد آيه 102 از سوره بقره (كه به هاروت و ماروت مربوط است) نقل شده است كه 000/260/1 تفسير متفاوت براى اين آيه متصور است...
در هر حال، در اين اثر، آيه به آيه و غالباً كلمه به كلمه، دشوارىهاى بىشمار مرتبط با واژگان يا نحو، مطرح و بررسى شدهاند. بديهى است كه همواره ارائه مطمئنترين يا محتملترين معنى و مفهوم كفايت نمىكند. انتقال از زبان مبدأ به زبان مقصد غالباً با ريزهكارىها و موانعى همراه است كه همه كسانى كه در اين زمينه كار كردهاند با آنها آشنا هستند. اما يك ترجمه دقيق و سالم بايد منسجم، بىتناقض و به هم پيوسته باشد. اين بدان معنى است كه صورتهاى مختلف يك كلمه عربى به يك صورت و معنى به زبان فرانسوى برگردانده شود. به اين ترتيب، چند معنا بودنِ واژه عربى مترجم را غالباً ناگزير مىكند كه ــ بدون توسل به واژهسازى يا جعل لغت ــ در جست وجوى واژه واحدى باشد كه بتواند معانى كاملاً متفاوت و حتى متضاد را برساند؛ كارى كه هميشه و همواره آسان نيست. مثلاً كلمه «بلاء» در آيه 106 از سوره 37 (صافات) به معناى «آزمايش» و «آزمودن»، و در آيه 17 از سوره 8 (انفال) به معناى «نعمت» و «احسان» است، اما در چهار مورد ديگر از جمله در آيه 49 از سوره بقره مبهم مىنمايد. در اين جا مترجم بايد متوسل به «اجتهاد» شود، اما بايد خطرات و احتمالات كار را هم بپذيرد! كلمه «فتنه» را كه در صفحه 254 ديده مىشود، مىتوان بر حسب زمينه، يعنى بافتِ متن، به چند صورت ترجمه كرد: آزمون، مصيبت، عذاب، وسوسه، اغوا، تمايل، فريفتگى، فريبندگى، جذبه، نفاق، ناسازگارى. راه حلّى كه مترجمان براى به دست دادن معنى و معادل مناسب پيدا كردهاند، تمسك به كلمه trouble است (در معناى نفاق، آشفتگى، ناآرامى، تشويش، اختلال، آشوب...) كه فىالواقع همه آن معانى را به خوبى دربرمى گيرد و بيان مىكند، زيرا «فتنه» گاهى به معناى علت و سبب آشوب و اختلال است و گاهى نتيجه آن. اما در مورد كلمه «فساد» وضع فرق مىكند، به اين معنى كه در آيه يازدهم از سوره بقره به اغتشاش و درهم ريختگى نظم اجتماعى مربوط مىشود، ولى در آيه بيست و دوم از سوره بيست و يكم (انبياء، و به صورت يك «فرض محال») به نظم جهان ارتباط دارد. لذا بهتر است در ترجمه فرانسوى براى اين دو حالت از يك كلمه استفاده نشود.
نكته در خور توجه ديگر اين است كه گاهى يك اَداتِ زبانى ساده و پيش پا افتاده كاربرد حساس و پيچيدهاى پيدا مىكند؛ به اين معنى كه چنين نيست كه ترجمه آن از نقطه نظر الهيات يكسان و به عبارتى بىخاصيت باشد. مثلاً كلمه «لَعلَّ» كه در حدود صد و سى بار در قرآن به كار رفته است، بنا به قول نحويان عرب، معمولاً يا بيان كننده اميد است و يا ترس و تشويش را مىرساند و يا نشان دهنده آرزوست. در عين حال، هيچ يك از اين معانى، جز در موردى كه انسان سخن مىگويد و آن را بر زبان مىآورد، پذيرفتنى نيست. خداوند قادر متعال و عالِم به همه امور عالَم هرگز به حدس و گمان متوسل نمىشود. پس هنگامى كه خدا سخن مىگويد، آيا «لَعَلَّ» معنايى در مفهوم مفعول له (تعليل) ندارد؟ برخى از نحويان چنين مىانديشند. اما پارهاى ديگر از آنان نظير سيبويه اين رأى را بىاساس مىدانند. عبارت «لَعَلَّكُم تَتَّقون» در آيه 21 از سوره بقره كه در صفحات 183 تا 187 مورد بحث قرار گرفته است، مترجمانِ قرآن را به گونهاى آشكار با مشكل درگير كرده است. حميداللّه كلمه «لَعَلَّ» را «شايد» ترجمه كرده، و گروژان / Grosjean نيز همين معنى را گرفته است، اما پيكتال / Pickthall در ترجمه انگليسى خود به جاى اين كلمه عبارت «so that» (پس اين طور، اى بسا...) را به كار برده است. در ترجمه رسمىاى كه در عربستان صورت گرفته، معناى تعليلى در نظر گرفته شده و عبارت «afin que» (يعنى «براى اين كه»، «به هدف اين كه»...) به جاى آن به كار رفته است. ژاك بِرك در اين مورد نوشته است: «en comptant que» يعنى «با محاسبه اين كه»، «با توجه به اين كه»... اما در آيه 186 به جاى «لَعَلَّ» نوشته است: «dans lespoir que» يعنى «به اين اميد»، و در آيه 189 به جاى همين كلمه عبارت «dans lattente de» يعنى «در انتظار اين كه» را به كار برده است. يحيى علوى و جواد حديدى هم در ترجمه اين سه آيه عبارتهاى مختلف به كار بردهاند؛ نهايت اين كه اسناد و اطلاعاتى در اختيار خواننده مىگذارند (التبه با نوعى تأكيد بر منابع شيعى، ولى در عين حال با در نظر گرفتن جايگاهى گسترده براى منابع سنىِ كاملاً متفاوت و بس متنوع) كه مىتوانند مانع بروز بسيارى از اشتباهات رايج و معمولى مترجمان قبلى شوند (براى نمونه به يادداشت منطقى و مُصيب مربوط به كلمه «اَلَدُّ» در آيه 204 سوره بقره مراجعه شود كه يك صفت عالى نيست، اما همه مترجمان آن را چنان ترجمه كردهاند كه گويى از اين مقوله است).
در كنار مشكلات مربوط به تفسير كه در مورد واژگان عربى وجود دارد، مشكلاتى نيز هست كه به ساختار عبارت مربوط مىشود. يك مثال خوب در اين زمينه، معنايى است كه بايد براى «مِن مِثله» (آيه بيست و سوم سوره بقره) در نظر گرفته شود. مترجمان ما بيش از پنج صفحه (از ص 188 تا 195) به توضيح و تبيين اين عبارت اختصاص دادهاند.
در پايان، اين را هم بيفزاييم كه هر چند الحاق يك ترجمه لفظ به لفظ (بخش سوم كتاب) به اين اثر به نظر ما چندان ضرورى نمىنمايد، اما در عوض، افزودن دو واژهنامه، مخصوصاً واژهنامه عربى ـ فرانسوى، كه در آن واژهها بر حسب ترتيب حروف الفبا، و نه بر اساس ريشه، مرتب شدهاند، وسيلهاى بس سودمند و آسان و دستياب، به ويژه براى نوآموزان به حساب مىآيند.
[1] Michel Chodkiewicz. اين گزارش از مجله Studia Islamica، شماره 94، سال 2002، ص 77 تا 90 برگرفته شده است.